DAY AFTER DAY

روزمرگی های من^^

DAY AFTER DAY

روزمرگی های من^^

۲ مطلب در آبان ۱۴۰۴ ثبت شده است

derry

سریالی که الان دارم میبینم اسمش هست IT: Welcome to Derry 

کسایی که سینماییشو دیدن میدونن ژانرش ترسناکه پس اگه به این ژانر علاقه مندین این پستو از دست ندین.

حقیقتش من خیلی ترسو ام و اصلا ترسناک نمیبینم ولی این فرق داره😁برا همین اومدم بهتون معرفیش کنم و یکم دربارش حرف بزنم.

بعضی فیلما انگار فقط ساخته شدن آدمو بترسونن، داستان خاصی ندارن و حس خاصی هم غیر از ترس قرار نیست بهت بدن که از نمونه هاش میشه به آنابل و راهبه اشاره کرد . تو این مدل فیلما معمولا شخصیت پردازی درستی نمیبینین، صرفا یه خانواده رندومن معلوم نیست کی ان و از کجا اومدن و یهو حالا باید با یه موجود شیطانی دستو پنجه نرم کنن . به شخصه موقع دیدن اینجور فیلما اینجوری ام که چرا تموم نمیشهه؟😂😭خستم شد این چه عذابیه من چرا باید برا مشتی ادم رندوم بترسم😂اخرشم که یکی بمیره اینجوری میشم که آی چه بد مرد... همین😂 که خب ترجیح میدم این مدل فیلمارو نبینم که اخرش بی دلیل از سایه خودم هم بترسم😂

یه مدل فیلم ترسناک دیگه داریم که ژانر ترسناکش فقط بخشی از فیلمه و ما قراره شاهد ژانر های دیگه هم باشیم که خب it دقیقا از همین مدل هاست. راستش یه جورایی منو یاد stranger things هم میندازه (که دقیقا اونم تو همین ژانر بود و من عاشقش بودم فصل اخرش هم داره میاد کیا منتظرشن؟😭اگه ندیدین حتما ببینین اونم خیلیی خفن بود) این ژانر فیلما که تو ترسناک خلاصه نمیشن واقعا شخصیت پردازی دارن و هر کی بمیره تو قطعا ناراحت میشی. شخصیتا تو این فیلما دوست پیدا میکنن با هم از مشکلات رد میشن و هر کدوم داستان خودشونو دارن عاشق میشن و بخش ترسناک داستان فقط هیجان فیلمو بیشتر میکنه به نظرم^^ یعنی فیلم یه کاری میکنه تو لحظاتی که شخصیتا با همن یه لحظه از اون جو سنگین خارج شی یه نفس بگیری و باهاشون تو لحظه خوش باشی و قشنگیش به همینه به نظرم.

IT شامل دو تا سینمایی و یه سریال در حال پخشه . این فیلم از روی یه رمان به همین اسم ساخته شده که نوشته ی استیون کینگه. سینمایی اول سال 2017 و دومی سال 2019 اومد.

داستان سینمایی اول:

داستان در زمستان‌ سال ۱۹۸۸ در شهر دری می‌گذرد. در آغاز داستان پسربچه‌ای به نام جرجی را می‌بینیم که به برادر خود بیلی اصرار می‌کند که برای بازی در زیر باران به او ملحق شود، اما بیلی که مریض است و از لکنت زبان نیز رنج می‌برد، قبول نمی‌کند و جرجی تنهایی بیرون می‌رود. هنگام بازی در زیر باران، جریان آب قایق کاغذی جرجی را از مسیر منحرف کرده و آن را به درون فاضلاب می‌برد. جرجی به دنبال قایق خود می‌رود اما ناگهان با دلقک عجیبی برخورد می‌کند که قایق او را در دست دارد. دلقک خود را پنی وایز معرفی می‌کند. جرجی که از ملاقات با دلقک هراسان شده، می‌خواهد از آن مکان برود، ولی پنی وایز به جرجی حمله و دستش را قطع می‌کند و سپس او را با خود به درون فاضلاب می‌برد.

چندین ماه از این اتفاق می‌گذرد و بیلی که مرگ برادرش را قبول نکرده، تصمیم می‌گیرد به دنبال برادرش برود؛ به‌خصوص که ناپدید شدن شماری دیگر از بچه‌های شهر نیز انگیزه او را بیشتر می‌کند. در ادامه میبینیم که بیلی به همراه دوستانش (معروف به باشگاه بازندگان) به جستجوی حل معمای گم شدن بچه ها در دری میروند و با پنی وایز درگیر میشوند.

داستان سینمایی دوم:

داستان این فیلم 27 سال بعد از اتفاقات قسمت اول جریان دارد ، جایی که اعضای باشگاه بازندگان به واسطه ی یک تماس تلفنی مرموز بار دیگر دور هم جمع می شوند تا دوباره با پنی وایز این دلقک ترسناک و مخوف مواجه شوند .

داستان سریال:

سریال IT: Welcome to Derry قراره تو سه فصل جریان داشته باشه و هر فصل به یه دوره زمانی متفاوت از گذشته‌ی دِری سرک بکشه و ما قراره کم کم سرگذشت این شهر و پنی وایز رو متوجه بشیم. یعنی قراره بفهمیم که چطور این شهر نفرین شده و چطور مردمش یاد گرفتن که در برابر ناپدید شدن بچه‌ها و اتفاقات وحشتناک، بی‌تفاوت باشن. در واقع فصل یک 27 سال قبل از اتفاقات سینمایی اول اتفاق میافته و احتمالا هر فصل 27 سال عقب تر بریم تا به پیدایش پنی وایز برسیم(چون پنی وایز هر 27 سال یک بار پیداش میشه)

 

معمولا فیلم ترسناکایی که حول محور بچه ها میگذره رو من خیلی بیشتر دوست دارم چون یه تناقض خیلی بزرگ رو نشون میدن بین دنیای بچگی و اتفاقات وحشتناکی که براشون میافته و بزرگ تر هایی که حرف بچه هارو باور نمیکنن و در نتیجه اونا به تنهایی کل قضیه رو باید هندل کنن که خب واقعا جذابه به نظرم.

 

نظر شخصیم رو بدون اسپویل بخوام بگم:

سینمایی اول خیلی قوی بود و از همه قسمتا به نظرم ترسناک تر بود و حسابی پخت و پز کرد کست داستان عالی بودن و نقششونو به طور احسنت اجرا کردن. در کل جذاب ترین قسمت همون قسمت یک بود

سینمایی دوم رو من به عشق خود پنی وایز دیدم 😂 و خب دلم برای گروه بازنده ها هم تنگ شده بود (که خب بازیگرا طبیعتا فرق داشتن چون شخصیتارو تو بزرگسالیشون قرار بود ببینیم  و من پدرم درومد تا فهمیدم کی به کیه😂) و خب چون از رو این علاقه دیدم نمیتونم نظر خاصی بدم خیلی هم یادم نیست چطور بود ولی اوکی بود .قطعا به پای قسمت اول نمیرسید ولی خب داستان رو به رو شدن دوباره گروه بازنده ها به عنوان بزرگسال با ترس ها و تروما هاشون جالب بود.

و اما سریال... تا الان که اینو مینویسم 4 قسمت اومده(هفته ای یه قسمت روز های دوشنبه میاد) و داستان داره یه گروه دیگه از بچه هارو روایت میکنه و به شخصه به نظرم بازیگرای بچه اون قدر حس ترسیدن رو انتقال نمیدن و اون قدر ترسناک نیست البته هر چی میره جلو انگار داره بهتر میشه چون تو قسمت چهار یه جاهایی واقعا ترسیدم . پس اره به سریالش هم میشه یه شانس داد و دیدش و بگم چون ماجرا داره قبل از سینمایی ها اتفاق میافته اگه سینمایی هارو ندیده باشین هم میتونین سریال رو ببینین ولی خب واقعا حیفه . سینمایی هارو ببینین با شخصیت پنی وایز هم بهتر اشنا میشین بیشتر خوش میگذره بهتون😁

 

در نهایت ، اگه دنبال ترسیدن و وحشت کردن به اون صورت هستین و خیلی فیلم ترسناک دیدین فک نکنم it به دردتون بخوره و خیلی باهاش بترسین(ولی میتونین به قسمت اولش یه شانسی بدین) ولی اگه برای فان میخواین یکمی دلهره همراه با خط داستانی جالب تجربه کنین و اگه از سریال stranger things هم خوشتون اومدهاحتمالا از it هم خوشتون میاد.

 

دیگه همین .اگه این فیلمو دیدین نظرتونو تو کامنتا بهم بگین:)

از بس ننوشتم انگار دستم به نوشتن نمیره ولی بعد از مدت ها به اینجا سر زدم و حسابی دلم تنگ شد :) احتمالا سعی کنم کم کم برگردم و نوشتن رو شروع کنم چون این روزا ذهنم کلی درگیره و انگار تنها راه نجات نوشتنه

حقیقتا اینکه دیدم بازدیدای وبلاگم به صفر یا یک نرسیده هم کلی حودش بهم انگیزه داد و خوشحالم کرد✨ قدردان کسایی ام که هنوز هستن و میان سر میزنن:)

 

این روزا حس میکنم انگار هر چی هم زبان میخونم بازم کافی نیست و به جایی که میخوام نمیرسم. حس کسایی رو دارم که چندین ساله پشت کنکور موندن ،انگار زندگی جلو نمیره و تو یه مرحله گیر افتادم . به چیز های جدیدی که دوست دارم یاد بگیرم فکر میکنم، سفر هایی که دوست دارم برم، سرگرمی هایی که میخوام داشته باشم... ولی انگار کل زندگیم خلاصه شده تو زبان...

کسایی رو میبینم که میگن شش ماهه یا نه ماهه مدرک زبانشونو گرفتن و رفتن و منی که دست کم دو ساله درگیرم:))) 

خب معمولا کسی که اون قدر سریع تونسته پرونده زبانو ببنده قطعا روزی دست کم 8 ساعت درس خونده. همیشه دلم میخواست بدونم کسایی که این قدر در روز درس میخونن واقعا چی تو سرشون میگذره... بد برداشت نکنین ها، اتفاقا دلم میخواست همچین ابر قدرتی داشتم که میتونستم این قدر در روز درس بخونم . منظورم اینه این چه انگیزه ایه یا فکر به چیه که هر روز خدا که پا میشی بهت این انرژی رو میده که پاشی این قدر درس بخونی ؟یعنی اون لحظه به چی فکر میکنن؟

من اگه روزانه بخوام بخونم نهایت 4 ساعت بشه:( یه بارم شیش ساعت خوندم  رکورد زدم ولی یه هفته رفتم برا ریکاوری XD 

ولی خب... دیگه فک کنم آخرای راهه و کم کم دارم میرسم:) و به امید همون روز زندم.

 

 


از بیان چه خبر بچه هااا؟ اعلام حضور کنین اگه هنوز هستین و مینویسین تا یه سر به وبلاگتون بزنم:)

ببخشید موضوع رفت دورو بر درس و بدبختیاش میدونم موضوع مورد علاقه کسی نیستXD برای شروع حالا از من بپذیرید.