DAY AFTER DAY

روزمرگی های من^^

DAY AFTER DAY

روزمرگی های من^^

اهم... سلام•-•*

میدونم میدونم یه سال نبودم 

(وای باورم نمیشه این قدر زود گذشت)

ناراحتم که اینجارو داشتم فراموش میکردم، امشب اومدم یکم اینجا گشتم و با دیدن پستای قدیمیم حس عجیبی بهم دست داد انگار داشتم دفترچه خاطراتمو میخوندم و اینکه چند روز پیش تولدم بود و یهویی یاد اینجا افتادم که عههه من پارسال همچین روزی اومدم و اینجا یه پست گذاشتم و خلاصه اینجوری شد که گفتم بیامو یه سلام علیکی کنم خدمتتون بگم من برگشتم(البته دارم برای امتحانای پایانی میخونم و بعد اون دیگه واقعنی برمیگردم😁) 

راستش واسه اینم اومدم که درباره روز تولدم بنویسم که کلا یادم بمونه چجوری گذشت:)

میدونین من از بچگی خیلی به ۱۸ سالگی فکر میکردم و کلا به نظرم یه مرحله کاملا جدید از زندگی بود(و هست) و خب برعکس پارسال که من خیلی زود تر از روز تولدم خودمو ۱۷ ساله میدونستم چون دوست داشتم زود تر بزرگ شم  امسال ولی یه جورایی عجیب بود برام انگار این سن یه جورایی مقدسه و تا بهش نرسیدی نباید ادعای ۱۸ ساله بودن کنی چون سنیه پر از بحران انگاری که کلا میخواستم خودمو برای چیزای جدید اماده کنم و هر چی نزدیک تر میشدم بهش حسای بیشتری درونمو فرا میگرفت،غم،شادی،هیجان،ترس... چون بالاخره ادم به یه سنی میرسه که رسما وارد جامعه میشه به طور قانونی مستقل میشه و کلی تجربه جدید میاد جلوش و من کل اون تجربه هارو همون روزی که ۱۸ ساله شدم احساس کردم 

اینجوری بود که صبح رفتم چند تا کار بانکی انجام دادم (تا قبل از اون فوق کاری که با بانگ انجام داده بودم پول گرفتن از عابر بانک بود:») بعدش تنهایی رفتم دکتر(این کارو هم تا حالا تنها انجام نداده بودم) (وای بعد تعریف میکنم چه اتفاق سمی افتاد اونجاXD) بعدش هم رفتم یه گلدون کوچولو ساکولنت خریدم واسه خودم اسمشم گذاشتم پرهام:) (اگه نمیدونین، ساکولنتو سرچ کنین میاره. به نظر من خیلییی گیاه کیوتیه:)) یکی از دوستام هم برام گواش خریده بود  واسه کادو تولد و همون روز که کادو رو داد رفتیم کنار دریا و نقاشی کشیدیم و کلی مسخره بازی دراوردیم و خیلی خوش گذشت:") 

در کل که حس کردم شروع این سن برام خیلی پر بار و پر مفهوم بود و خیلی این سنو دوس دارم:) و همش منو داره یاد سارای شیش هفت ساله میندازه که با تصور این که وقتی ۱۸ ساله بشه چه جور ادمی میشه و چه جوری زندگی میکنه روزاشو میگذروند، اگه میدیدمش بهش میگفتم حتی نمیتونی حدسشو بزنی که قراره چه اتفاقایی برات بیافته:) شاید سخت باشه برات شاید یه جاهایی تحمل کردن سخت بشه ولی اشکال نداره کلی ادم شگفت انگیز قراره وارد زندگیت شن و کلی به زندگیت شیرینی و خنده میبخشن پس نگران نباش ،همیشه زندگی یه جور نمیمونه قول میدم.

 

 

واییی نمیدونین چه قدر هیجان زدم برای تابستون مدرسه دیگه رسمااا تموم میشه برام و لازم نیست نگران شروع مهر باشم از کنکورم خبری نیست چون ثبت نام نکردم و قراره کلیییی برنامه بچینم میخوام رانندگی یاد بگیرم کلاس زبان برم یه ورزش یاد بگیرم کارایی که دوست داشتم ولی به خاطر مدرسه نمیشد رو انجام بدم ووو مهم تر از همه مثل پارسال برم سر کار و دستم تو جیب خودم باشه:))) یسسس

 

راستی اتفاق سمی که تو دکتر افتادو تعریف کنم و بعد برمXD

 اقا من رفتم نوبت گرفتم بعد یه خانومه با مامانش هم اون طرف نشسته بودن بعد طرف هم سنو سال من به نظر میرسید ( که البته با گفتن این که سه تا بچه سقط کرده پشمای همه رو ریزوند و این فرضیه تا حدی کنسل شد) بعد از این شوک، منشیه بهش گفت راستی عزیزم نوبت نگرفتی اسمت چیه؟ و یهو خانومه برگشت اسم منو گفت (به عنوان اسم خودش) با این تفاوت که دو تا نقطه به حرف اول فامیلیم اضافه کرد: /// و  من اینجوری بودم که وااتس گویینگ آن هیِر •_• (و شوک دومXD)چرااا خب اصن 😂💔 خب ما بیایم بگیم نمیخواسته اسم خودشو بگه اییین همه اسم میتونست یه اسم رندوم بگه .. بعد جایی داستان دارک شد که منشی متوجه نمیشد اسمشو و مامانشم داشت با دختره اسمشو تکرار میکرد و واقعا یه لحظه حس کردم تو دنیای ماتریکسم و سیستماشون قاطی کرده😂خیلیییییی عجیب بود اصن

 

 

  • ~sara~

نظرات  (۴)

خوش برگشتیییییییییییی =))))

واهای می دونی چقدر گذشته از نبودنت؟؟؟

 

تولدت بی نهایت بهت تبریک می گم و تازه وارد شیرین ترین مقطع زندگی شدی و بهت قول میدم 50 سالت هم شد همش یاد این 18 سالگیت کنی :)

چون برای خودم همین جور بوده (البته که الان 50 سالم نیست حیییح)

 

دکتره هم فقط فاکینگ پشمام.. :|||

پاسخ:
 سلااام مرسیییی ^^
 اره واقعا 18 سالگی خیلی سن عجیب و خفنیه:))

واااایی سلاممم :"))) سحرمااا. چقدر دلتنگت بودم!! 

۱۸ سالگی... شاید باورت نشه ولی من هنوز باور نکردم که هیچده سالمه. انگار که گیر کردم تو ۱۷ - ۱۶ سال. حس عجیبی داره. :")

بهترین کارو میکنی که کنکور ثبت نام نکردی و میخوای تجربه‌های خوب داشته باشی. مثل منی درواقع D: موفق باشی قشنگمممم.♡

پاسخ:
سلااام سحررر خوبییی
 منم همین طوووور
دقیقا من اینو تو 16 سالگی تجربه کردم  و نمیتونستم کنار بیام که 16 سالمه تو 13 - 14 سالگی مونده بودم ولی برای 17 سالگی به بعد انگار افتادم رو غلطک XD 
اصلا از وقتی این تصمیمو گرفتم حس میکنم درصد امید به زندگیم رفته رو هزاار D=

خوبم *-*

منم همینطور. واقعا کنکور چیه؟ ایح ایح.XD

عالی مینویسی ، اره متاسفانه خیلیا رفتن ، به وب منم بیا

پاسخ:
خیلی ممنون^^
حتما
فقط این که نمیدونم مشکل از چیه لینک وبت برام باز نمیشه متاسفانه تو گوگلم میزنم نمیاد 
اگه میشه لینک وبت رو برام بفرست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی